از خواب بیدار شدم. چشمامو باز میکنم. ساعت موبایلو نگاه میکنم. اوه! لعنتی. ساعت نزدیک دوازده ظهره. پس الارم ساعت هشت ونیم چی شد؟ کم کم یادم میاد. بیدار شدم همون موقع. گفتم «به به چقدر عالی الان پا میشم و یه روز عالی میسازم. بذار یه ثانیه صاف دراز بکشم گردنم نرم شه» تا الان گردنم داره نرم میشه. اینقدر نرم شده که یه سمت دیگه خشک شده. …