چگونه تصمیم بگیریم

تصمیم گیری باهوش و موقّر

 

تو سرمای زمستون و گرمای تابستون یه تصمیم محکم می چسبه.

هر قدر بتونیم سریعتر تصمیم بگیریم و زودتر اقدام کنیم، مود مون هم سرحال تره.

 

مدیتیشن تصمیم گیری، انتهای مطلب

 

باورتون نمیشه که چند روز اخیر، چه به روزم اومد برای تصمیم گیری. مغزم مچاله شد. رفت توی ماشین لباسشویی، چرخید و چرخید، بعدش رفت روی حالت خشک کن، هزار دور تند و آروم چرخید تا بالاخره امروز ایستاد.

تصمیم گیری در شرایط نامطمئن کار خیلی سختیه. یه جورایی میشه گفت بظور کل، تصمیم گیری کار آسونی نیست چون دنیا جای مطمئنی نیست، کره ی زمین خودش با این عظمت، توی فضا معلّقه، توقع دارید تکلیف من مشخص باشه؟

به هر حال الان تصمیم مو اتخاذ کردم و احساس میکنم دارند مغزمو نرم و روون اتو می کشن.

بگذریم، بیاید ببینیم چطور تصمیم گیری کنیم؟ چه چیزایی کمکمون میکنه؟ و …

البته واضحه که خودم زیاد با تصمیم گیری میونه ی خوبی ندارم ولی با هم مشورت میکنیم، توی گپ و گفت همیشه راه حل های خوبی پیدا میشه.

 

فرآیند تصمیم گیری

تصمیم گیری یعنی از لا به لای هزار تا فکر و انتخاب، یکی رو بکشیم بیرون، بر اساس ارزش ها و اولویت هایی که داریم. به نظر ساده میاد. ولی با چندتا مثال میتونیم سختی شو هم درک کنیم. 

مثلا اگر به شما بگن کدوم فرزندتو بیشتر دوس داری، چی میگی؟ گرفتی چی شد؟

- وقتی اولویت ها در یک رده قرار میگیره، تصمیم سخت میشه.

یا اگر شما بخواید بین بوسیدن عشقتون و ارزش های اخلاقی سختگیرانه تون یکی رو انتخاب کنید، چطور میتونید؟

- وقتی ارزش ها و علایق در یک رده قرار میگیرند، کار سخت میشه.

حالا اگر بخواید از شغلتون استعفا بدین و بیزنس شخصی خودتون رو توسعه بدین، چطور میتونید اطمینان کنید؟

- وقتی پای ریسک و مسائل مالی درمیون میاد، اتخاذ تصمیم دشوار میشه.

مثال کافیه. بریم سراغ دسته بندی انواع تصمیم.

 

انواع تصمیم گیری

در اینجا تصمیم گیری رو به دو دسته ی تصمیمات شخصی و تصمیمات اجتماعی تقسیم میکنیم.

تصمیمات شخصی اونهایی هستند که بر اساس تمایلات، ارزش ها، باور ها و شرایط خودمون باید بگیریم. پای کسی در میون نیست، طرف معامله ای نیست و هیچی. مثل تصمیم گیری بین خرید تی شرت و یا شلوارک با یک مقدار معینی از بودجه.

تصمیم های اجتماعی، به نحوی با شخص یا گروهی از اشخاص گره خورده. ممکنه سلایق و ارزش هاشون دخیل باشه، یا اینکه عملکردو رفتارشون تاثیرگذار باشه.

مثل خرید لباس برای همسر. یا مثل خرید اتوموبیل از آقای ایکس یا آقای ایگرگ.

الان ببینیم که چطور میشه تصمیم های مناسب برای هر دو گروه اتخاذ کرد.

 

تصمیم گیری های شخصی

در زمان تصمیم گیری های شخصی، چیزی که خیلی بهمون کمک میکنه

  • آرامش ذهن
  • تاخیر نینداختن در تصمیم گیری

تاثیر آرامش ذهن در تصمیم گیری

فرض کنید ذهن ما یک بطری در بسته ی شربت خاکشیر باشه که یک جا ساکن مونده، دانه هاش ته نشین شدند و آب شفافی در اون پیداست. حال تصمیم داریم که این شربت خنک را بنوشیم (بطری شربت هم ذهن ماست و هم بطور مجزا، یک بطری شربت واقعی).

دوعدد درب-باز کن اتومات برای ما قرار گرفته. یکی سی سانت بالاتر از درب بطری، یکی سی سانت پایین تر از کف بطری. برای باز کردن درب شربت، کافیست بطری رو به یکی از این دو درب-بازکن هوشمند برسانیم. وقتی قصد داریم بین دو گزینه یکی رو انتخاب کنیم، زمانی که اولین گزینه رو بهش (به ذهن) نشون میدیم، یک تکانه به سمت اون تصمیم برمیداره.

در این مثال، یکی از گزینه های تصمیم یعنی یکی از دب بارکن ها بالاتر از درب بطری قرارگرفته. پس یک تکانه به سمت بالا برمیداره. هنوز نرسیده به اون گزینه، آپشن بعدی میاد جلوی ذهنمون (یعنی به یکباره یاد درب باز کن پایین تر ازکفه ی بطری میوفته). به یکباره بطری تکانه ای در به سمت پاین برمیداره. همین یکی دو تکانه ی ابتدایی کافیه که شفافیت آب بطری از بین بره و دانه های خاکشیر در سراسر بطری پخش بشن. در این شرایط، آرامش ما کمتر و کمتر میشه و ممکنه تکانه های بعدی و بعدی رو کورکورانه تر به بطری وارد کنیم و برای همین هم هست که نباید تصمیم رو به تاخیر انداخت، چرا که هرچه میزان تاخیر بیشتر بشه، این تکانه ها پیاپی و پیاپی تکرار میشه و شفافیت ذهن کمتر و کمتر میشه (چون افکار مثل دونه های خاکشیر توی بطری پخش میشن)، علاوه بر اون، نوشیدن شربت هم به تاخیر میوفته، گرم میشه و از دهن میوفته.

 

حفظ آرامش ذهن هنگام تصمیم گیری، یعنی دست به بطری نزنیم. اجازه بدیم بطری شفاف و خنک بمونه، یک قدم ازش عقب بایستیم و گزینه ها رو نگاه کنیم و بسنجیم. در شرایط زندگی، این بدین معنیه که غرق در شرایط نشیم. بعنوان مثال اگر میخواهیم بین تی شرت وشلوارک انتخاب کنیم، ابتدا نیاز واقعی مون رو بسنجیم، بعد به بازار بریم. یا اینکه ابتدا به بازار برویم و گزینه ها رو تماشا کنیم و بعددر آرامش تصمیم محکم بگیریم و سپس با قدرت و اطمینان اقدام کنیم.

  • این رو به خاطر داشته باشید که هدف، نوشیدن شربت خاکشیره، فرقی نمیکنه با کدوم گزینه درب بطری رو باز کنیم. پس تعلل نکنید گرم میشه.

پیش از اینکه درمورد تصمیم گیری های اجتماعی صحبت کنیم، یکی از خطاهایی که بعد از تصمیم گیری سراغمون میاد رو یادآوری کنیم.

 

پشیمانی بعد از تصمیم

فرض کنید که بعد از کلنجارها و تکانه های فراوان، درب بطری را هم باز کردیم و جرعه ای از شربت نوشیدیم. اه! گرمه که. یا … کم شیرینه یا زیادی شیرینه یا…

کاش با اون یکی درب بازکن بازش کرده بودم.

یا اینکه؛ بعد از کلنجارها و بازارگردی های فراوان یک شلوارک خریدم، بعد از اومدن به خونه، حس میکنم کاش تی شرت خریده بودم و با اون یکی شلوارم ست میکردم به جای اینکه شلوارک بخرم!

اینجاهاست که چرخ و فلک دلهره و ملامت در ذهن شروع به چرخیدن و سرعت گرفتن میکند.

استوپ! نگهش دارید!

ایراد نه از شربت هست و نه از شلوارک و نه شما تصمیم نادرستی گرفتید.

در سختگیرانه ترین حالت ممکن میتونم بگم، فقط بیش از نیاز تعلل کردید. شربت کمی گرم شد. یا اینکه کفش شما پاره شد از بس دربازار بالا و پایین کردید. وگرنه تصمیم تان درست بود.

  • درواقع ذهنی که بخواهد بعد از تصمیم پشیمان شود، فرقی برایش نمیکند بعد از اتخاذ کدام گزینه پشیمان شود. هر تصمیمی او را به ترس و ناله و شک و پشیمانی درمی آورد.

پس، از این به بعد فقط سعی کنید زودتر تصمیم بگیرید و اقدام کنید. دنیا برای تماشا نمی ایستد. و متاسفانه برای شما هم نمی ایستد تا هزاران روز به بررسی و اتخاذ تصمیم بپردازید، ولی این ضمانت هست که هر تصمیمی آنقدر نمیتواند برای شما مهلک باشد. سریعتر اقدام کنید و زندگی تان را به چرخه دربیاورید.

زمان را ارزشمند کنید.

 

اهمیت زمان در فرآیند تصمیم گیری

چند روز پیش در حال انجام کار مهمی پشت میز نشسته بودم و با لپتاپ کار میکردم در حالیکه گوشی هم کنارم به شارژ بود. بعد از مدتی که غرق در کار بودم، شارژ لپتاپ نزدیک به تمام شدن بود و باید شارژر رو جا به جا میکردم. یه نگاهی به درصد شارژ گوشی انداختم، هشتاد و هشت درصد بود. گفتم بذار نود درصد بشه، بعدش جا به جا میکنم. یک دیقه برگشتم به لپتاپ و کمی کارمو ادامه دادم. هنوز یک دقیقه نگذشته بود که دوباره درصد شارژ گوشی رو چک کردم. دوباره برگشتم به لپتاپ، یه دقیقه طول کشید تا یادم بیاد چیکار میکردم، شروع کردم، بعد از یک دقیقه، دوباره، بذار ببینم چند درصد شد؟

خلاصه همینطوری شاید پونزده بیست دقیقه ای از بین رفت، نه درست کار کردم و نه شارژ خیلی زیادی به گوشی اضافه شد. در آخر باخودم فکر کردم:

چه وسواس فکری بی موردی! هشتاد و هشت درصد که بود باید گوشی رو جدا میکردم و لپتاپ رو به شارژ میزدم و به کارم ادامه میدادم. حالا الان باید خودمو سرزنش کنم که چرا اینقدر وقت تلف کردم.

گوشی رو از شارژ دراوردم و محکم شارژر لپتاپو فرو کردم و قوی به کارم ادامه دادم. 

اینجا بود که با خودم گفتم آخ که چقدر یه تصمیم محکم و قوی می چسبه. فارغ از اینکه دقیقا چه انتخابی کرده باشیم، اینکه پای انتخابمون محکم بایستیم و شک و دودلی رو به ذهن راه ندیم خیلی مهم تره.

تجربه ثابت کرده:

  • هرقدر فرایند تصمیم گیری رو سریعتر به مرحله ی اقدام برسونیم، میزان اتلاف وقت و پشیمانی بعد از تصمیم کمتر خواهد بود.

پس، از الان فارغ از اینکه چه تصمیمی میگیرید، محکم و سریع تصمیم بگیرید. من پشت تونم.

 

تصمیمات اجتماعی

وقتی این سرتیتر رو نوشتم، یاد خانواده آقای هاشمی و و کازرون افتادم که توی کتاب تعلیمات اجتماعی دبستان داشتیم. یادش بخیر، ولی بگذریم.

تصمیم گرفتن های اجتماعی یک مقداری پیچیده تره، چون علاوه بر ذهن و شرایط خودمون، باید شرایط یک گروه یا فرد دیگه رو هم مدنظر قرار بدیم.

اشتباهمون هم شاید همینجاست دیگه.

اینکه سعی میکنیم به جای اون شخص یا اشخاص فکر کنیم، و بعد برگردیم تو جلد خودمون و بگیم: حالا بر اساس این افکاری که اونا دارن، من اینکارو میکنم یا اونکارو میکنم.

بعنوان مثال چند روزی بود که در شرایطی قرار داشتم که باید یک مبلغی به یک موسسه ای بپردازم و در قبالش خدماتی دریافت کنم. باتوجه به افزایش قیمتی که اعمال شده بود و من تا آخرین لحظات ازش بی اطلاع بودم، میخواستم ماکزیمم تخفیف ممکن رو بگیرم، ولی نمیدونستم چطور میتونم باهاشون درمیون بذارم. از طرفی یک ارتباط نیمه دوستانه ای باهاشون داشتم و این کار رو سخت تر میکرد. مدام با خودم کلنجار میرفتم، از موسسات مشابه نرخ و شرایط میگرفتم و نمیتونستم به خوبی تصمیم بگیرم که آیا با همین شرکت ادامه بدم یا جای دیگه ای برم، از طرفی دلم با اینا بود از طرف دیگه قیمت برام اهمیت داشت.

خلاصه روز قرارداد فرا رسید و تصمیم گرفتم با همین نرخی که گفته بودند باهاشون ادامه بدم.

آقا جای شما خالی، لحظه آخر بهم تخفیف هم دادند. یعنی هم با شرکت دلخواهم ادامه دادم و هم قیمت دلخواهم عایدم شد.

نگو از اول میخواستند تخفیف رو اعمال کنند برای شخص من، ولی نرخ ثابتشون همون بوده که اعلام کرده بودند.

خلاصه میخواستم بگم، ما فکر میکنیم که داریم به جای دیگران درست فکر میکنیم، موقع تصمیمات اجتماعی، همیشه باید بدونیم که ما نمیدونیم فاز طرف مقابلمون دقیقا چیه. واقعا نمیدونیم.

پس برای تصمیماتی که دیگران در آن دخیل هستند، با این فکر پیش بریم که ما اطلاع دقیقی از افکار و نیت های اونها نداریم و در کنارش، سعی کنیم ارزش های خودمون نسبت به اون ارتباط یا نسبت به اون اجتماع رو از طرف خودمون رعایت کنیم و بر اون اساس تصمیم بگیریم.

از انتهای کلاس یکی از دوستان میگن، ما هروقت خوبی کردیم، بدی دیدیم.

بسه این طرز فکر. شما هر خوبی بکنید به خودتون کردین، به شخص خودتون کردین. به شخصیت خودتون کردین.

همیشه در تصمیماتی که دیگران دخیل هستند بهترین خودتون باشید، و علاوه بر درنظر گرفتن منافع شخصی، منافع طرف مقابل رو هم لحاظ کنید.

 

راهکار برای اتحاذ تصمیات مناسب

بطور خلاصه اگر مطالب بالا رو مرور کنیم، آرامش ذهن و خیرخواهی برای دیگران، نکات اصلی موفقیت در تصمیم گیری بودند.

برای حفظ آرامش ذهن، و یادگیری اینکه چطور یک قدم از تصمیم فاصله بگیریم و اتخاذش کنیم، با انجام تمرینات مدیتیشن امکان پذیرخواهد بود.

مدیتیشن مایندفولنس، به ما تمرین میده تا نسبت به مسائل کمتر واکنش گرا باشیم و به قول معروف از هول هیچ حلیمی خودمونو توی هیچ دیگی نندازیم. از طرفی تمرین مدیتیشن بطور مستمر، احساسات ما رو تنظیم و کنترل میکنه که باعث میشه از تصمیم گیری های هیجانی دور بشیم و تصمیمات بزرگ تری رو با احساس تنش کمتری اتخاذ کنیم.

از طرفی مدیتیشن با تکنیک عشق ورزی، میزان درک متقابل رو در ما بالا میبره. درک متقابلی که به معنای ذهن خوانی نیست، بلکه به معنای اینه که بهترین شخص اول خودمون باشیم، درحالیکه منافع و امنیت سایرین هم بخوبی درک میکنیم و براشون ارزش قائل میشیم، بطور متعادل تا نه سیخ بسوزه و نه کباب.

سخن پایانی درباره تصمیم گیری

در انتها از صمیم قلب براتون آرزوی آرامش دارم و یادآوری میکنم هر تصمیمی که گرفتید هرکجای زندگی تون، عالی و بر اساس شرایط همون موقع بوده، پس سرزنش رو از ذهن خارج کنید و با خودتون مهربون باشید. 

دوستتون دارم، آرامشتون عمیق

 

مدیتیشن تصمیم گیری (۸ دقیقه)