امروز با مادرم صحبت میکردم یک جایی گفت: «منم اضطراب احساس میکنم و یه وقتایی حالم خوب نیست». حالا مادر من تا حد خوبی شخص آرومیه، و از طرفی شخصی نیست که به سادگی برای فرزندش همچین احساسی رو بروز بده.
چرا اضطراب دارم؟
حالا منم چون دوست دارم بهترین راه حل و پاسخ رو دراختیارش بذارم بهش میگم: «درسته، اضطراب درواقع برای همه هست و توی دنیا زیاد شده. همیشه و هرروز هم میاد ولی موضوع اینه که شما نیازی نیست از قالب مضطرب خودت به رویدادها و لحظات واکنش نشون بدی و زندگی رو پیش ببری. بلکه باید اجازه بدی این احساس بیاد و عبور کنه، اضطراب هم مثل خوشحای، مثل غم مثل هیجان و هر احساس دیگه ای به سمت ما میاد.
چطور اضطراب رو کوتاه کنیم؟
حالا بطور خاص زمان پیدایش اضطراب و افکار اضطراب زا شما باید دنبالهی اون فکری که باعث اضطراب شده رو نگیری. باید رهاش کنی و از جایگاه عقل و آرامش، احساس اضطراب رو تماشا کنی و حتی حس کنی که در بدنت چطور پیداش میکنی.
گفت :« خوب من بلد نیستم اینو» و من خیلی خوشحال شدم که مادرم یه حرفایی رو باهام درمیون میذاره و بهش گفتم باید تمرین کنی ….
مدیتیشن و اضطراب
ازونجایی که مادرم می دونه که من ارائه دهنده ی مدیتیشن هستم یکراست میرم سر اصل مطلب و ادامه میدم:
وقتی مدیتیشن میکنی ممکنه حتی اضطراب بگیری. شما وقتی چشمتو می بندی و هیچ کاری نمیکنی، افکار خیلی زیادی به سمت ذهن شما میاد که خیلی احتمالش زیاده که خودِ همین هجمه و سرعت افکار، شما رو به عجله و دلهره بندازه، در این زمان شما نفس ها رو به همراه دارید که در بین طوفان افکار بهتون سرپناه امنی میده.
(برای همین الان هم میتونید حتی این متن رو هم برای لحظاتی رها کنید و یک نفس عمیق بکشید و برای سی ثانیه چشمها رو ببندین و افکار رو تماشا کنید، نفس ها رو هم پیدا کنید و همراهتون داشته باشید…
خب امیدوارم لذت برده باشید. برگردیم به ادامه ی صحبت امروز من و مامان.)
شما با انجام مدیتیشن ذهن و جسمتون رو تمرین میدین تا احساسات رو بشناسه و به جای شیرجه زدن در دریای اضطراب و خشم و … وقوعِ احساس رو شناسایی کنه ولی باز هم از جایگاه عقل و آگاهی لحظاتش رو پیش بره. برای شروع کافیه همین تنفس های سی ثانیه ای رو در روز با خودتون همراه داشته باشید.
ال ان هم یک نفس خیلی عمیق بکشید و اندامتون رو ریلکس بذارید و قدردان همین نفس عالی باشید. شما در همون چیزی که براتون مهمه فوق العاده این، باور کنید