صاف و صوف؛ اختراع پاسچر
از کی شروع کردیم به هم گفتیم صاف بایست؟ چطور صاف ایستادن اینقدر مملو از معنا شد؟ و تاریخچه این ایده عجیب چه چیزی را می تواند در مورد نحوه برخورد امروزه ی ما با سلامت و درد بگوید؟
بخش ۱: از زندگی نظامی تا غیرنظامی به پزشکی
به گفته مورخ ساندر گیلمن، دستور صاف ایستادن ریشه در تشکیلات تمرینات نظامی قرن شانزدهم دارد. پاسچرهایی مانند آنچه در حکاکی های فلاندری نقش شده است، دستورالعمل هایی برای بهترین نحوه به دست گرفتن سلاح هایی مانند تفنگ و پیک شد. اما گیلمن می گوید که تا پایان قرن هجدهم، تبدیل یک مرد به یک سرباز معنای وسیع تری پیدا کرده بود. پاسچر یا صاف ایستادن راهی برای تبدیل یک فرد به فردی متفاوت، و راهی برای اعمال نظم و انضباط شد.
این ایده ها در طول قرن هجدهم وارد زندگی غیرنظامی شدند. تیبریو فیوریلو، بازیگر نئوپلیتی، به عنوان «استاد پاسچر» در لندن شهرت یافت و به افراد ثروتمند و شیک پوش طرز رفتار شایسته را آموزش می داد. ساموئل جانسون استاد پاسچر را به عنوان «کسی که حرکات مصنوعی بدن را آموزش می دهد یا تمرین می کند» توصیف کرد و این به این معناست که حداقل برای جانسون، «پاسچر خوب» یک حالت طبیعی نیست، بلکه یک حالت تحمیلی است.
هرچه بیشتر پاسچر بدن به یک ویژگی در زندگی غیرنظامیان تبدیل شد، مفاهیم پاسچر خوب و بد معنای بیشتری پیدا کردند. در قرن نوزدهم، پاسچر ارتباط نزدیکی با مفاهیم سلامتی و بیماری پیدا کرد، و ژیمناستیک سوئدی و کرانکنگ ژیمناستیک آلمانی که پیشینیان فیزیوتراپی مدرن بودند ترند شدند، ایده پاسچر ایده آل و پاسچرهای پاتولوژیک - مانند کیفوتیک، لوردوتیک، پشت صاف و تاب دار معرفی شدند. قشر طبقات متوسط به طور خاص، پول خود را صرف کتاب های مراقبت از خود کردند، که در میلیون ها نسخه به فروش رفت و یاد داد چگونه صاف بایستند. و با مفاهیم بیماری، مفاهیم اخلاقی نیز همراه شد: گیلمن می نویسد که در اواسط قرن نوزدهم، «خط بین [پاسچر] و وضعیت اخلاقی کاملاً مبهم شد.»
در سال ۱۸۵۵، آناتومیست آلمانی، کریستین ویلهلم براون، مفهوم پاسچر را به حوضه ی پزشکی وارد کرد. او در پشت نمونه های تحقیق خود، در حالی که صاف می ایستادند، شاقولی قرار داد و نتایج مختلفی را اندازه گیری کرد. به گفته مورخ ویلیام مک نیل، این کمّی سازی پاسچر، اساس بحث «خط مستقیم داخل بدن» شد که این نیز به ارتوپدی مدرن می افزاید.
در پایان دهه ۱۸۰۰، پاسچر (صاف ایستادن) که از ارتش به زندگی غیرنظامی وارد شده بود، نه تنها با مفاهیم نظم و انضباط، بلکه با سلامت و بیماری، و اخلاق و زوال نیز آمیخته شده بود. شکل پزشکی نیز به خود گرفته بود. سپس چند دهه ی قابل توجه که مورخان دیوید یوسیفون و پیتر ان استرنز آن را جنگ های پاسچری می نامند، آمد.
جنگ های پاسچری!
مردم قرن نوزدهم برای صاف نشستن و ایستادن از لباس های سفت و رسمی تر - مانند کرست، کاپشن و کت های بزرگ - و مبلمان با پشتی صاف و راحتی کم تر کمک می گرفتند. اما در اواخر قرن نوزدهم، پوشاک و مبلمان آزادتر و راحت تر شد. این رویداد یک تغییر ایدئولوژیک گسترده در سطح جامعه در جهت دوری از مناسبات و نزدیکی به آرامش و آسایش بیشتر را منعکس می کرد. ارتباط نزدیکی با شروع مصرف گرایی داشت: مردم آرام و لذت طلب چیزهای بیشتری می خرند. و بنابراین کرست ها جای خود را به لباس های عمداً گشاد و آزاد دادند؛ و صندلی های فضای نشیمن، که پشتی های سختی داشتند، با مبل های فنری جایگزین شدند. در نتیجه مردم شروع به خمیدن و قوز کردن کردند.
اما هیچ تغییر فرهنگی بدون چالش باقی نمی ماند. بسیاری از مردم سخت مبارزه کردند تا از عادات و شیوه های سنتی در برابر افزایش مصرف گرایی و بی بندوباری محافظت کنند. پاسچر به نوعی میدان نبرد برای یک ضد حمله فرهنگی تبدیل شد که تا دهه ۱۹۵۰ ادامه داشت: جنگ های پاسچری.
این ضد حمله شامل استدلال های پزشکی و اخلاقی بی پایان برای پاسچر بدنی خوب بود که کودکان و والدین مضطرب آنها را مورد هدف قرار می داد. پاسچر بدن به مرکز توجه کتابچه های راهنمای والدین تبدیل شد، و در سال ۱۸۹۰ نیمی از کودکان با انحنای «غیرطبیعی» ستون فقرات تشخیص داده شدند. در سال ۱۹۲۰، مدرسه به محل اولیه اصلاح پاسچر بدن تبدیل شد. جسی بنکرافت، یکی از بنیانگذاران لیگ پاسچر آمریکا، معلمان و پرستاران مدرسه را در کتاب خود، با عنوان «پاسچر کودکان مدرسه»، تشویق کرد تا دقت خود را در تشخیص کودکان با پاسچر نامناسب بالا ببرند. یوسیفون و استرنز برنامه های اصلاح پاسچر بدن را که در مدارس دولتی آمریکا اجرا می شود، یک «جنگ صلیبی» توصیف می کنند. کالج های آمریکایی شروع به ارزیابی، عکس برداری و اصلاح پاسچرهای دانش آموزانی که ثبت نام کرده بودند کردند، که دهه ها بعد با کشف عکس های دانش آموزان برهنه در آرشیو مدارس آیوی لیگ رسوایی به بار آمد. به گفته یوسیفون و استرنز، استفاده از مدارس بهعنوان میدان نبرد برای جنگ های پاسچری، با انگیزه ی تقویت نظم و انضباط در جوانان بود.
در این زمان های آزادتر، دیگر آداب معاشرت دلیل معتبری برای حفظ پاسچر بدنی خوب نبود، و بنابراین به جای آن از توجیه های پزشکی استفاده شد. پاسچر بدن به عنوان بخش مهمی از سلامت در نظر گرفته می شد، و بدن به عنوان ماشینی که باید در یک راستا نگه داشته شود دیده می شد. گفته می شد که قوز و خمیدگی، اعضای بدن را از انجام عملکرد مناسب خود باز می دارد. این پزشکی سازی شامل کدگذاری و کمی سازی پاسچر، به عنوان مثال، در آزمون بنکرافت (۱۹۳۸) یا آزمون پاسچر آیووا (۱۹۴۰) بود. تمرینات ورزشی روش اصلی اصلاح پاسچر شد، و در طول قرن نوزده در آمریکا بنکرافت از سیستم های تمرینی آلمانی، سوئدی و نظامی که بر پاسچر بدنی تاکید داشتند، استفاده کرد.
ارتباط پاسچر و اخلاقیات ادامه یافت، و شاید افزایش یافت؛ یکی از پزشکان گزارش داد که پاسچر بد "افراد آب زیر کاه، ترسوها و جنایتکاران" را لو می دهد. یکی از راه هایی که مردم این موضوع را توجیه کردند، ارتباط دادن پاسچر نامناسب به ضعف شخصیت و عدم کنترل خود بود. امروزه همین منطق را در بحث چاقی می بینیم.
یوسیفون و استرن می گویند که محرک اصلی این پزشکی شدن صرفاً علاقه حرفه ای بود. پزشکی و پیرا-پزشکی از پاسچر به عنوان راهی برای افزایش اهمیت اجتماعی رشته های خود استفاده کردند. به عنوان مثال، در سال ۱۹۲۷، کایروپراکتورها شروع به اجرای مسابقاتی کردند که در آن بانوان با بهترین ستون فقرات برنده می شدند، آن ها ایده های سلامت و زیبایی را برای ترویج رشته جدید خودشان با هم ترکیب کردند. یک کتاب اولیه فیزیوتراپی، سخنرانی هایی درباره ماساژ و برق در درمان بیماری، والدین را تشویق کرد که سالانه انحنای ستون فقرات فرزندانشان را بررسی کنند، زیرا «اهمیت تشخیص زودهنگام بیماری غیرقابل اغراق است» و دستورالعمل هایی را در مورد بهترین وضعیت نشستن برای حفظ سلامت ستون فقرات ارائه داد. نویسنده، یک پزشک، توضیح می دهد:
از نظر امروزی ها، ناخوشایندترین درد این دوره، ارتباط پاسچر با برتری ملی یا نژادی بوده است. در این دوره، افزایش مهاجرت یکی از جنبه های تغییرات سریع اجتماعی بود، و به نظر می رسد اضطراب در این موضوع، گفتمان پاسچر را تحت تأثیر قرار می دهد. اصلاح شناس آمریکایی، بی جی جفریز، می گوید که «پاسچر عالی، نقطه مقابل بیماری و زوال اخلاقی است». روانشناس ویلیام شلدون از عکس های برهنه آیوی لیگ برای توسعه تئوری های خود در مورد انواع بدن اکتو، اندو و مزومورفیک و ارتباط آنها با سلسله مراتب اجتماعی استفاده کرد. در سال ۱۹۲۲ لنست اشاره کرد که «برخی از نژادهای بدوی که عادت چمباتمه زدن دارند، زانوها و پشت خود را خم نگه می دارند و پاسچر و راه رفتنشان چندی بهتر از میمون ها نیست. به عنوان یک قاعده کلی، هرچه افراد متمدن تر باشند، پاسچر بهتر است.» علم نژادی اروپایی از مفهوم «خط عمودی» استفاده کرد تا نشان دهد که نژادهای شرقی ضعیف تر و فاسدتر هستند. این عقاید در اروپا، روسیه و چین افراط یافتند، جایی که جوامع فاشیستی، استالینیستی و مائوئیست صراحتاً پاسچر را با پروژه های مختلف سیاسی خود مرتبط کردند. مارکسیسم پاسچر صاف را «ارتوپدی اخلاقی کرامت انسانی» می دانست (ارنست بلوخ)؛ فاشیسم آن را به عنوان یک ویژگی تعیین کننده آریایی اوبرمنش می دید.
پاسچر شکست خورد؟
در آخر، مصرف گرایی لیبرال و «حالت آزاد» غالب شد. قوز و خمیدگی که زمانی بدیع و سرکشانه بود، آنقدر عادی شده است که قدرتمندترین مرد جهان، باراک اوباما، در دوران تصدی خود، به طور معمول در دفتر بیضی پاهایش را روی میزش قرار می داد.
یوسیفون و استرن ادعا می کنند که جنگ های پاسچری به طور ناگهانی در دهه شصت، با «ناپدید شدن مجازی» صحبت های مربوط به پاسچر از گفتمان اخلاقی، پزشکی و تربیت کودک، به پیروزی رسیدند. به عنوان مثال، در سال ۱۹۶۷، پزشک جی پی کیو در مجله سلامت مدرسه مقاله ای ضد-پاسچری نوشت که به طرز قابل توجهی شبیه گذشته ی آدام میکینز بود. جالب است بدانید که ایده هایی که در حال حاضر عجیب و غیرمعمول به نظر می رسند، در واقع نیم قرن است که وجود دارند.
اما می دانیم که پاسچر از بین نرفت. بیشتر کتاب های درسی فیزیوتراپی همچنان چند ستون خود را به آن اختصاص می دهند، و بیشتر فیزیوتراپ ها هنوز آن را ارزیابی می کنند، هرچند با عبارات پیچیده تر (به طور جعلی؟) مانند موقعیت کتف، تیلت لگن و سفتی سگمنتال. همین یک دهه پیش، مجموعه ای از آزمایش های فیزیوتراپی، آموزش و تمرین پاسچری را در مدارسی با کودکان ۹ ساله آزمایش کردند و به آنها توصیه کردند که مانند شخصیت کارتونی «لئو تنبل، که با تنبلی و انجام اشتباه هرکاری، دیسک هایش را بسیار ناراحت می کند» نباشند. محققان پوسترهایی را در کلاس های درس گذاشتند، معلمان را آموزش دادند تا پاسچر نامناسب را تشخیص دهند و اصلاح کنند، و کادری از کودکان را به کار گرفتند تا بچه های دیگر را بپایند، درست مانند کاری که صد سال پیش اتحادیه پاسچر آمریکا انجام داد. به نظر می رسد که پاسچر هنوز هم گاهی وسیله ای پنهانی برای کنترل و انضباط کودکان است، و فیزیوتراپی هم می تواند همدست باشد.
فرهنگ گسترده تر نیز همچنان نگرانی های خود در مورد تغییرات اجتماعی را از طریق پاسچر بدنی بیان می کند، به عنوان مثال ترس از فناوری های جدیدی که باعث «گردن گوشی باز» می شود، یا ساعات کاری طولانی تر که نیاز به میزهای ایستاده را ضروری می کند. دستگاه هایی مانند Upright™ که به ستون فقرات کمری کاربر متصل می شود و هنگامی که پشت او شروع به خمیدگی می کند، می لرزد. فرهنگ ما هنوز آلوده به برخی افکار پارانوئیدی یا تنبیهی در مورد پاسچر است.
منبع:
https://medium.com/@thomas_jesson/upright-and-uptight-the-invention-of-posture-fe48282a4487